وزیر کشور روز یکشنبه در نشست خبری میزان مشارکت واجدین شرایط در انتخابات مجلس شورای اسلامیرا 42/5 درصد اعلام کرد. کمترین مشارکت در استان تهران رخ داد که 26 درصد بود و بعد از آن استانهایی مانند البرز با 28 درصد، کردستان با 31 و اصفهان با 36 درصد قرار دارند.
وزیر کشور در بیان دلایل عدم مشارکت مردم به مسائلی مانند کرونا، مشکلات آب و هوایی، سقوط هواپیمای اوکراینی و حوادث آبان و دی اشاره کرد.
علاوه بر دلایلی که رحمانی فضلی بیان میکند اصلاح طلبان و اصولگرایان نیز هر کدام به تناسب جهت گیریهای سیاسی خود تلاش دارند دلایلی را برجسته و پررنگ سازند. چنانچه جریان سیاسی اصلاح طلب در بیان دلایل مشارکت پایین مردم در انتخابات، بیشتر بر عملکرد شورای نگهبان در بررسی صلاحیت نامزدها تاکید دارد و اصولگرایان بر کارنامه ناموفق دولت « تدبیر» و فراکسیون امید مجلس شورای اسلامیو تقلیل جایگاه آن اصرار دارند که موجب ناامید شدن برخی از مردم و عدم حضور در پای صندوقهای رای شده است.
اما براستی عدم مشارکت بی سابقه مردم در انتخابات دوم اسفند نتیجه چه عامل یا عواملی بوده است. آیا میتوان مانند سخنان وزیر کشور به برخی اتفاقات مقطعی که در ماههای اخیر رخ داده اشاره کرد و بعداً با ابراز نوعی رضایت نتیجه گرفت «میزان آرا و حضور و مشارکت مردم در انتخابات کاملا قابل قبول است» یا اینکه باید تحلیلی صرفاً جناحی از این اتفاق همانند جریانات سیاسی ارائه داد.
فارغ از این که کدام یک از تحلیلهای بالا را بپذیریم ضرورت دارد در آسیب شناسی دلایل عدم مشارکت مردم در انتخابات(که حتماً باید انجام شود) به عوامل دیگر بدور از نگاههای صرفاً جناحی نیز توجه داشت. از جمله این دلایل میتوان به موارد زیر اشاره داشت:
*عدم مشارکت اکثریت واجدین شرایط رای در انتخابات را باید به مثابه نوعی اعتراض سیاسی مسالمت آمیز به حساب آورد. مشارکت پایین مردم استفاده از شرایط برای بیان ناخشنودی از روند اداره امور است و از این زاویه متفاوت از مخالفت با سیستم است. در واقع احتمالاً برخی از اقشار و طبقات جامعه که رای دادن را صرفاً یک حق میداند و از باب تکلیف و وظیفه به آن نمینگرد عدم مشارکت خود را واجد پیامهایی برای سیستم سیاسی تلقی میکند.
درباره عدم مخالفت با سیستم سیاسی اشاره به حضور پررنگ مردم در انتخابات گذشته و در مراسم شهادت حاج قاسم سلیمانی قابل ذکر است. البته ضرورت دارد به این مسئله نیز توجه شود که مشارکت 42 درصد مردم در انتخابات هم به معنای این نیست که آنها حتماً از شرایط موجود رضایت دارند.
*اعتراض و نارضایتی مردم به عملکرد مجموعه نهادهای حاکمیتی است. اگر چه دولت نقش اصلی را در عملیاتی سازی برنامهها در حوزههای سیاستی مختلف برعهده دارد اما فروکاستن این اعتراض صرفاً به دولت نادیده گرفتن بخشی از واقعیت است. در واقع درست یا غلط بیشتر مردم تمایزهایی که بعضاً در تحلیلهای سیاسی وجود دارد را یا باور ندارند یا اینکه چنین تفکیکی را در ذهن خود برقرار نمیسازند. آنها ناکارآمدی را در نهایت ناکارآمدی میدانند و چندان به چپ و راست، اصولگرا و اصلاح طلب یا قوه مجریه و مقننه توجهی ندارند و این نقص را متوجه همه جریانهای سیاسی موجود میدانند. آنها خواهان بهبود شرایط اقتصادی هستند و به این باور رسیده اند که رقابتهای سیاسی چند سال اخیر منجر به گشایشی در زندگی آنها نشده است.
* عامل دیگری که بدون شک در کاهش میزان مشارکت مردم در انتخابات تاثیر داشت مغلوب شدن در جنگ روایتهای رسانهای در ماههای اخیر در پی حوادث و اتفاقات مختلف است. عدم مدیریت افکار عمومیرا در قضایایی مانند گران شدن بنزین و اعتراضات آبان ماه و سقوط هواپیمای اوکراینی بوضوح میتوان مشاهده کرد که هنوز هم بعد از گذشت چند ماه مردم ابهامات فراوانی دارد، به گونهای که مرجعیت رسانهای در این باره به خارج از کشور منتقل شده است.
در زمانهای که نه واقعیت بلکه بازنمایی رسانهای آن تعیین کننده است متاسفانه برخی مسئولان از گفت و گو با مردم گریزانند و به اقناع افکار عمومیدر مسائل و حوادث مختلف بی توجهی میشود که تبعات چنین رویکردی بعداً در عدم مشارکت مردم آشکار میشود.
*عدم مشارکت اکثریت واجدین شرایط در انتخابات برای اولین بار بعد از انقلاب اسلامی، پیامیاز جانب مردم به مسئولان بود و باید به مثابه یک هشدار به آن نگریست که ایجاب میکند گامهای جدی باید جهت بهبود شرایط، حاکم شدن شفافیت، مبارزه با فساد و ارتقای کارآمدی برداشته شود.
*مهمتر از همه این موارد گفت و گو و خدمت صادقانه به مردم است. باید شکاف و فاصله بین مردم و مسئولان ترمیم شود و در این مسیر وظیفه مجلسی که قرار است تشکیل شود بسیار سنگین است و انتظار میرود اتفاقات معناداری در راستای نزدیک شدن به گفتمان واقعی انقلاب اسلامیرخ دهد.
سایت الف