![shafaqna-delshad-tehrani-12-800x533 باران اعتدال](https://fa.shafaqna.com/media/2020/05/shafaqna-delshad-tehrani-12-800x533-1.jpg)
نویسنده و پژوهشگر برجسته سیره نبوی و علوی با بیان اینکه علی(ع) برای به دست آوردن حکومت، مردم را با وعدههای دروغ فریب نداد و تلخیهای راه را برای آنان گفت، اظهار کرد: مسالهای که بسیار راحت به ویژه در حکومتها شکل میگیرد، دروغ مصلحت آمیز است و مسالهای که بالاتر از دروغ مصلحت آمیز شکل میگیرد، دروغ به نفع حکومت، دروغ به نفع نظام، سازمان و مدیریت است؛ عدهای بر این باورند که میتوانند به بهانه خدمت به نظام و مردم دروغ بگویند، اما نمیدانند همین که دروغ گفتید، دیگر فاسد و فاسق شدند و دیگر امکان ندارد که بتوانند خدمت کنند. حضرت علی(ع) هرگز از کسی به زور بیعت نگرفت و برای به دست آوردن حکومت، وعده نداد و با یک نظام اخلاقی برجسته بر سر کار آمد؛ مشی امیرمومنان علی(ع) این است که همه چیز را بگوید و فایده اخلاقی آن این است که شاید هیچ چیز مانند شفافیت در حکومت و مدیریت فراهم کننده سرمایه اجتماعی نیست و یکی از عوامل جدی آسیب زننده به سرمایه اجتماعی، پنهان کاری است.
علی(ع) مردم را با وعدههای دروغ فریب نداد و تلخیهای راه را گفت
مصطفی دلشاد تهرانی پایبندی امام علی(ع) به اخلاق در فراز و فرودهای سختی را که با آن روبه رو بود مورد بررسی قرار داد و گفت: باید نمونههای رفتاری امام علی(ع) در نهج البلاغه را با یک سیر تاریخی دنبال کنیم و ببینم که علی(ع) در مواقع، مواضع و حوادث گوناگون چگونه و تا چه اندازه بر محوریت اخلاق عمل کرده است، نمونه آن کلام ۹۲ نهج البلاغه است؛ این نمونه برای زمانی است که مردم به در خانه حضرت آمدند و اصرار کردند که ایشان حکومت را بپذیرند . در طول تاریخ معمول چنین بوده است که سیاستمداران با چنگ و دندان دنبال قدرت بوده اند . طبع انسان این است، هیچ وسوسهای مثل قدرت انسان را وسوسه نمیکند؛ اما امیرمومنان به مردم میگوید که شخص دیگری را انتخاب کنید، نه اینکه حضرت توانایی در خودش نمیدید، حضرت این توانایی را در خود میدید چون در تمام دوران خلفا میگفت که من شایسته ترین هستم . ممکن است گفته شود که امیرمومنان احساس میکرد که کار نشدنی است، ولی دو قدم هم میتوانست اصلاح کند غنیمت بود . بعضی از شارحان شیعه که با نگاه کلامیمیخواهند نهج البلاغه را شرح کنند، میگویند که این جعل است، امام که نمیتواند بگوید سراغ شخص دیگری بروید، باید قبول کند، ولی اینطور نیست، امام میفرماید: «دعونی والتمسوا غیری؛ مرا رها کنید و دیگری را بجویید» نکتهای که میخواهم از آن برداشت اخلاقی کنم، این است، امیرمومنان تحلیلی از اوضاع به مردم ارایه میدهد، به مردم میگوید که کار سخت است، من بیایم، میخواهم اصلاح کنم و چون زمینه اصلاح کم است و همه عادت کرده اند به مناسبات خلاف قانون، عادت کرده اند به رانت و درآمدهای بی حساب و کتاب، عادت کرده اند به مناسبات طبقاتی، پس افق تیره است، کار سخت است، به این آسانی درست نمیشود؛ پس آیا آمادگی اصلاحات را دارید و به آن تن میدهید؟!
نکته اخلاقی اینجاست که امیرمومنان نمیگوید، کار آسان است و مردم را با وعدههای دروغ فریب نمیدهد بلکه تلخیهای راه را میگوید، «فَاِنّا مُسْتَقْبِلُونَ اَمْراً؛ اصرار شما به من و پذیرش من، ما را به سمت امری میبرد که لَهُ وُجُوهٌ وَ اَلْوانٌ برای آن چهرههای مختلفی است» یعنی اوضاع آرام، آسان و ساده نیست، اوضاع یک دست نخواهد بود؛ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ قلبها بر کاری که میخواهم انجام دهم، نمیمانند؛ مثلا میخواهم عدالت اقتصادی و عدالت مدیریتی برپا کنم، اما جمعی همراهی نخواهند کرد و به مخالفت برخواهند خاست . وَلاتَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ عقلهایی که عقالشان را از دست داده اند و غیر اخلاقی و خودمدار شده اند، تن نمیدهند؛ وَ اِنَّ الاْفاقَ قَدْ اَغامَتْ، افقها تیره است، وَ الْمَحَجَّهَ قَدْ تَنَکَّرَتْ راه روشن مورد انکار است؛ وَ اعْلَمُوا البته این را بدانید، اَنّى اِنْ اَجَبْتُکُمْ اگر من بپذیرم، رَکِبْتُ بِکُمْ ما اَعْلَمُ شما را راهبری میکنم، آنطور که میدانم، به من نگویید که مثل قبلیها عمل کن؛ من براساس علم خودم یعنی علم قرآنی و نبوی عمل میکنم؛ وَلَمْ اُصْغِ اِلى قَوْلِ الْقائِلِ وَ عَتْبِ الْعاتِبِ من گوش نمیکنم به سخن گوینده و سرزنش سرزنش کننده؛ این بدین معنا نیست که حضرت انتقاد پذیر نبود، چون حضرت به مردم گفت که حرف بزنید و نقد کنید؛ بلکه بدین معناست که حضرت حرف بی ربط و خلاف حق و عدالت را نمیپذیرفت؛ به سرزنش سرزنش کننده هم در این موارد توجه نمیکرد؛ که این اتفاق هم افتاد، مثلا حضرت به محض اینکه اصلاحات را شروع کرد حتی دوستان امام گفتند که اصلاح نکنید، صلاح نیست. حضرت پس از اینکه شرایط را برای مردم توضیح میدهد، خطاب به آنان میگوید: وَ اِنْ تَرَکْتُمُونى، اگر من را رها کنید، فَاَنَا کَاَحَدِکُمْ همچون یکی از شما خواهم بود . یعنی من نمیخواهم شما در تنگنا قرار بگیرید شخص دیگری را بیاورید من هم کمک میکنم و مانند یکى از شما خواهم بود وَلَعَلّى اَسْمَعُکُمْ وَ اَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَلَّیْتُمُوهُ اَمْرَکُمْ و شاید شنواتر و پذیرفتارتر از شما براى کسى باشم که حکومت خود را به او مى سپارید (البته اگر حرف درستی بزند فرمانبردار هستم) .
علی(ع) اختیار مردم را سلب نکرد و فهم مردم را نبست
دلشاد تهرانی افزود: در نهج البلاغه براساس آموزههای نبوی، حق حکومت و حاکمیت به تفصیل آمده است . حق حکومت یعنی شایستگی زمامداری، که از آنِ شایستگان است، حق حاکمیت یعنی رخصت و اجازه سر کار آوردن، که از آنِ مردمان است، لذا حضرت وقتی چنین میگوید واقعیت را بیان میکند و هر کسی که اکثریت مردم رای دهند و سرکار بیاورند حضرت هم پذیرای او خواهد بود، «وَ اَنَا لَکُمْ وَزیراً خَیْرٌ لَکُمْ مِنّى اَمیراً اگر من وزیر باشم، یعنی کسی که کمک میکند، بهتر است تا اینکه زمامدار شما باشم» نکته اخلاقی این است که حضرت مردم را فریب نمیدهد، اختیار مردم را سلب نمیکند، فهم مردم را نمیبندد، به مردم میگوید توجه کنید و ببینید، احساسی تصمیم نگیرید. در حقیقت حضرت با توصیههای خود سعی داشتند، مردم را از فضای احساسی به سمت فضای عقلی سوق دهند لذا میفرماید: فکر کنید، تدبر کنید، آینده را ببینید و مشکلات را ببینید، برنامه من را هم ببینید و تصمیم بگیرید.
دلشاد تهرانی به مبارزه سیاسی حضرت علی(ع) اشاره و تصریح کرد: حضرت تمام عمر خود در مبارزه سیاسی بود، البته مبارزه سیاسی نه به معنای امروزی بلکه به معنای تلاش برای هدایت و اصلاح امور. چنین شخصی چه نگاهی به حکومت و زمامداری دارد و در حکومت به دنبال چیست؟ به طور معمول اشخاص در حکومت دغدغه سه چیز را دارند: قدرت، مکنت، منزلت . این سه امر بسیار پر وسوسه است هرچند که سیاستمداران به زبان نیاورند. دغدغه اصلی همینهاست البته استنثا هم هست . امیرمومنان در کلام ۱۳۱ نسبت خود با قدرت و مکنت را روشن کرده است. در این بیان با خدا هم سخن میگوید که این نگاه در میان مردم به شدت آسیب دیده بود و همه از حکومت همان را میفهمیدند و همان را میخواستند که رایج و حاکم شده بود ( قدرت ، مکنت ، منزلت ) . میفرماید: « اللّهُمَّ إِنَّکَ تَعلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ، وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ؛ خدایا تو خوب میدانی که آن چه از ما رفته است ( تلاشهایی که کرده ایم ) نه برای رقابت و نزاع در قدرت و نه برای رسیدن به چیزی از بهرههای بی ارزش دنیایی است .
امیرمومنان برای چه حکومت را پذیرفت؟
او در ادامه به این پرسش پاسخ داد که “امیرمومنان برای چه حکومت را پذیرفت؟” وی گفت: در خطبه سوم نهج البلاغه حضرت میگوید که من حکومت را به دو دلیل پذیرفتم . یک : خواست و اصرار مردم . دو : زدودن ستم و بر پا کردن عدالت . « لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ اگر مردم نمیخواستند و اصرار نمیکردند و اگر حجت را تمام نمیکردند که همراه و یاور هستند، وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَ؛ و اگر خدا از عالمان پیمان نگرفته بود که بر سیری ستمگر و گرسنگی مظلوم سکوت نکنند، من زیر بار نمیرفتم، و ریسمان مهار شتر خلافت را گردنش میانداختم و مثل همان ۲۵ سال پیش کنار میکشیدم».
اخلاق مداری در حکومت یعنی امور حکومت شفاف و دروغ در آن راه نداشته باشد
این محقق و پژوهشگر در مورد محورهای سخنان امام در روزهای اول حکومت، گفت: روزهای اول حضرت خطبههایی ایراد کردند و در این خطبهها برنامه خود را میگفتند. حضرت بر چند محور پافشاری میکنند که نشان میدهد، جایگاه اخلاق نزد امیرمومنان و در حکومت کجاست، از جمله در خطبه ۱۶ نهج البلاغه آمده، «ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ رَهِینَهٌ؛ من در گرو حرفهایی هستم که میزنم» در حقیقت ایشان به مردم تعهد میدهند، من شعار نمیدهم و وعده نمیدهم و خود را گرو میگذارم، وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ خود متکلف و متعهد آن هستم و ضمانت میکنم، سپس نکتهای را میگویند که بسیار زیباست «وَاللهِ ما کَتَمْتُ وَ شْمَهً وَ لا کَذَبْتُ کِذْبَهً؛ به خدا سوگند به اندازه وشمه (به هر چیز ریزی گویند) چیزی از شما پنهان ندارم و هیچ نوع دروغی به شما نگویم » . دو چیز در این جا مطرح شده است: شفافیت در حکومت و پرهیز از هر نوع دروغ. اخلاق مداری در حکومت یعنی اینکه امور حکومت شفاف باشد و دروغ در آن راه نداشته باشد . در مورد شفافیت حکومت حضرت، در نامه ۵۱ فقط یک استثنا قائل میشوند و میفرمایند: « الّا سِرًّا فی حربٍ؛ سر در جنگ را نمیتوانیم بگوییم» ممکن است که شما بگویید که اگر حکومتها درآمدها و هزینههایشان را بگویند مردم طلب کار میشوند و میگویند که انقدر درآمد بوده، کجا هزینه شده، شما باید توضیح دهید و توجیه کنید لذا از ابتدا چیزی را نمیگوییم! این هم یک مشی است، اما مشی امیرمومنان این است که همه چیز را بگوید و فایده اخلاقی آن این است که شاید هیچ چیز مثل شفافیت در حکومت و مدیریت فراهم کننده سرمایه اجتماعی نیست و یکی از عوامل جدی آسیب زننده به سرمایه اجتماعی، پنهان کاری است.
وقتی انسان، حکومت یا دولتی دروغ گفت، از آن صلاح و سامان در نمیآید
او افزود: در نامه ۵۳ در این باره چنین آمده است: « وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّهُ بِکَ حَیْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ » اگر مردم نسبت به کارها، اقدامات، مدیریت، نصبها، درآمد و هزینه تو، این گمان را کردند که خلافی صورت گرفته و ستمیبر آنها رفته، چه باید کرد؟ عذر و دلیل خودت را برای آنها اصحار کن، مثل صحرا جلوی چشمشان بگذار، این اخلاق مداری است. نکته دیگری که در این سخن است و اخلاق مداری را نشان میدهد، ” وَ لَا کَذَبْتُ کِذبَهً است، هیچ نوع دروغی نمیگویم”. چرا حضرت گفته است هیچ نوع دروغی نمیگویم؟ چیزی که خیلی راحت به ویژه در حکومتها شکل میگیرد ،آن دروغ مصلحت آمیز است و یک چیزی بالاتر از دروغ مصلحت آمیز شکل میگیرد، دروغ به نفع حکومت، دروغ به نفع نظام، سازمان و مدیریت است . دروغ برای اینکه کار را به دست بگیریم و بعد خدمت کنیم، نمیدانند همین که دروغ گفتید، دیگر فاسد و فاسق شدید و دیگر امکان ندارد که بتوانید خدمت کنید.
شارح نهج البلاغه نمونهای را بیان کرد که نشان میدهد “امیرمومنان هیچ نوع دروغی نگفت” و اظهار کرد: چرا امیرمومنان در شورای عمربن خطاب حاضر نشد یک دروغ ولو دروغ توریهای بگوید و حکومت را به دست بگیرد، وقتی در آن شورا عبدالرحمن بن عوف به امیرمومنان گفت: “آیا حاضر هستی که حکومت را به تو دهیم و با تو بیعت کنیم و تو براساس کتاب خدا و سنت پیامبر و راه و رسم دو خلیفه قبل حکومت کنی؟” امیرمومنان میتوانست بپذیرد و پس از اینکه حکومت را به دست میگرفت، طبق مشی و روش خود رفتار کند، اما این کار را نکرد و گفت کتاب خدا و سنت پیامبر بله، اما اجتهاد و راه و رسم خودم . عبدالرحمن بن عوف این پیشنهاد را مجدد و مجدد تکرار کرد ، ولی پاسخ امام همان بود . حضرت نپذیرفت. چرا که آن حضرت میدانست که وقتی انسان، حکومت یا دولتی دروغ گفت، از آن صلاح و سامان در نمیآید.
حضرت علی(ع) هرگز از کسی به زور بیعت نگرفت
دلشاد تهرانی گفت: پس از اینکه حضرت با مردم بیعت کردند و حکومت ایشان شکل گرفت، افراد متشخص، تاثیرگذار و دارای نفود مانند عبدالله بن عمر پسر خلیفه دوم که عابد و زاهد و مسلمان و راوی تعداد زیادی حدیث از پیامبر است و مردم بسیار به او احترام میگذاشتند، سعد بن ابیوقاص یکی از سرداران بزرگ و جزو شخصیتهای برجسته صدر اسلام و اصحاب بزرگ پیامبر؛ اسامه بن زید، پسر زیدبن حارثه، حسّان بن ثابت شاعر پیامبر و چند نفر دیگر با حضرت بیعت نکردند . یاران امیرمومنان از جمله مالک اشتر، معتقد بودند که باید از این افراد به زور بیعت گرفت، نزد حضرت آمدند و گفتند باید به زور از آنها بیعت بگیرید، حضرت گفتند، امکان ندارد، من این کار را نمیکنم . یاران امام استدلال کردند و گفتند، چون تقریبا همه مردم بیعت کرده اند، این اجازه برای شما فراهم میشود که از این اقلیت ناچیز بیعت بگیرید، حضرت گفتند خیر! یاران وی استدلال دیگری کردند و گفتند، اگر امروز به زور بیعت نگیرید، فردا باید شمشیر بکشید، چون آنها مخالف حکومت هستند، امروز زور به کار ببرید که هزینه سنگین بعدی را ندهید، امیرمومنان باز هم گفت خیر! اخلاق مداری یعنی همین! و امام به این اخلاق مداری افتخار میکند.
علی(ع) برای به دست آوردن حکومت، وعده نداد و با این نظام اخلاقی بر سر کار آمد
در نامه اول نهج البلاغه آمده: «وبایعنی الناس غیر مستکرهین ولا مجبرین، بل طائعین مخیرین؛ مردم با من بیعت کردند، بدون اکراه و اجبار، بلکه از روی میل و اختیار؛ هیچ کسی مجبور نشد» در نامه ۵۴ حضرت به دو عنصری که برای کسب قدرت از آن بهره میبرند اشاره کرده و به صراحت گفته است که بر سر کار آمدن وی از اینها پاک بوده است : تحت فشار گذاشتن مردم و تطمیع و وعدههای مالی دادن به مردم . میفرمایند: «وَ إِنَّ الْعَامَّهَ لَمْ تُبَایِعْنِی لِسُلْطَانٍ غَالبٍ وَ لَا لِعَرَضٍ حَاضِرٍ» بی گمان عموم مردم با من بیعت کردند بدون آنکه قدرتی و فشاری بر آنان چیره باشد و بدون آنکه وعده مالی و تطمیع نقدی فراهم باشد . دو چیز در حکومتها بسیار نقش دارد و رأی آور است، عامل اول، “سلطان ” به معنای قدرت، انواع فشارها، فشارهای روانی، روحی، اجتماعی و فرهنگی که مردم را به سوی رأی دادن، سوق میدهد و امروز در دنیا تبلیغات همه از همین جنس است، حضرت میگوید در بیعت با من این گونه امور نبود و مردم در نهایت آزادی بیعت کردند. عامل دوم، ” تطمیع و وعده مالی “، مثلا اگر با من بیعت کنید ماهیانه فلان مبلغ به جیب شما میآید. بیعت مردم با علی(ع) پاک از اینگونه مسایل بود. البته امیرمومنان میگوید پس از اینکه حکومت را پذیرفتم، کاری کردم که پایین ترین مردم در یک رفاه نسبی به سر میبرند ولی حضرت برای به دست آوردن حکومت، وعده نداد و با این نظام اخلاقی بر سر کار آمد.
دلشاد تهرانی به ۱۰ محور از اصلاحات اساسی امام علی(ع) اشاره و اظهار کرد: از این ۱۰ محور، سه محور آن در اولویت برنامه امام بود، اول “بازگرداندن داراییهای عمومیبه غارت رفته”، بخش زیادی از اموال به غارت رفته بود و حضرت گفت که اینها باید برگردد چرا که تا آنها برنگردد، نمیتوان کاری اساسی کرد . اگر این اموال برنگردد، با همان اموال عِده و عُده فراهم میکنند و مدام مصیبت درست میکنند که البته در حکومت امام این کار را انجام دادند و با بخشی از همان داراییهایی که به غارت رفته بود، جنگ جمل را به پا کردند.
دوم؛ امکانات عمومیباید براساس عدالت توزیع شود
خبری را ابن ابی الحدید نقل کرده و گفته که تا امیرمومنان امکانات مالی را براساس عدالت توزیع کرد و خبر آن پخش شد، عمرو بن عاص که در منطقهای به نام اَیله بود، نامهای به معاویه نوشت که گزارش شده، متن نامه این بوده، “هر کاری از دستت بر میآید علیه علی(ع) انجام بده وگرنه این علی(ع) تمام داراییها و امکاناتی که فراهم کردهای مانند پوستی که از چوب بکَنَند ، میکَنَد” . معاویه پس از اینکه این نامه به دستش میرسد، علیه امام اقدامات خود را شروع کرد. پس از آغاز عدالت توزیعی و عدالت اقتصادی از جانب امام، دوستداران حضرت آمدند و گفتند که شما همان روش قبل را پیش بگیرید، دو پیشنهاد داشتند، اولا گفتند کسانی را که قبلا برده اند و خورده اند فراموش کنید، اگر بخواهید آنچه را برده اند و خورده اند باز گردانید مصیبتها به پا خواهند کرد . میگفتند عطف به ما سبق نکنید . حضرت فرمود: «إن الحق القدیم لا یبطله شیء؛ حق قدیمیرا چیزی باطل نمیکند» به عبارت دیگر، دزدی و خوردن مال مردم قبلا هم خلاف بوده و قانون آن، امروز که نیامده است . عدهای هم پیشنهاد دادند که به عدالت رفتار کردن و امکانات عمومیرا بر اساس عدالت توزیع کردن ، دردسر ساز است . گویا میگفتند از حق ما بردارید و به آنها بدهید . به تعبیر شهید مطهری، دوستداران امام علی(ع) گفتند: «دهان سگ به لقمهای دوختن به» به عبارت دیگر اینها سگ اند و اگر داراییهای عمومیرا جلوی آنها نریزید، هر روز پاچه دولت را میگیرند، حضرت سخنی فرمودند که در کلام ۱۲۶ نهج البلاغه آمده است. فرمودند: «آیا به من فرمان میدهید که من طلب پیروزی کنم به وسیله ستم، نسبت به کسانی که سرپرستی آنان را عهده دارم» یعنی شما میگویید که من خلاف و ظلم کنم تا حکومتم را حفظ کنم ؟ آیا میگویید وسیله نادرست به کار بگیرم تا کارم را پیش ببرم؟ «به خدا سوگند هرگز به این سمت نمیروم، تا شب و روز هست، تا عالم برقرار است، تا نظام هستی هست، من این خلاف را نمیکنم». اخلاق مداری در سیاست و حکومت یعنی این چنین عمل کردن.
شفقنا